سه‌شنبه، شهریور ۵

گاف‌های کودکی

از بچگی همیشه گاف‌های آبداری می‌دادم که خانجون آرزو می‌کرد زبونم تاول بزنه...

 اون زمان یه عمو فیلم‌چی بود که هفته‌ای یه‌بار میومد خونه عزیزجون تا همگی دور هم جمع بشیم  و فیلم ببینیم. خانجون از جوونیاش عاشق سینما بود و تک‌تک ستاره‌های هالیوود رو می‌شناخت و از نخستین شماره مجله فیلم بایگانی کرده بود. من ده سالم بود و تازه واژه کلاسیک رو یاد گرفته بودم. گفتگو بین عموها و زناموها بالا گرفته بود که این هفته چه فیلمی سفارش بدن که من پریدم میون گفتگو و همچین بلند پَروندم:« واسه امشب فیلمِ سکسی بگین بیاره، مامانم خیلی فیلمِ سکسی دوست داره.»


 گزیدنِ لبِ عزیز جون... سفت کردن گره روسریِ زناموها...سکوت سنگین...سرِ پایین عموها و لکنتِ زبون خانجون که توی چشمای بابام نگاه می‌کرد و گفت : مادر جـــــــون! اون فیلمِ کلاسیکه!

۲ نظر:

  1. بیچاره مادر جون از دست کارای تو در جمع ولی باز خوب جمع و جورش کرده

    پاسخحذف
  2. من چرا حس میکنم شما رو یه جای دیگه هم دیدم، تو بخون میشناسم! هان؟
    خانجون هنوز هم از دستِ من در عذابه.

    پاسخحذف